باران عشقمباران عشقم، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 24 روز سن داره

باران عشق

یه دنیا حرف یادگاری

یه دنیااااااااااا حرف و شیرین زبونی و رفتار و عادت دوست داشتنی و حتی لجبازی های خاص هست که حیف میشه اگه ننویسم   صبح از خواب بیدار میشی مامان و بابا توی هال دارن حرف میزنن در اتاق رو آروم باز میکنی میگی بچه ها : چشمام رو از خواب ناز  باز کردم و ماامان عاشقانه تو رو به آغوش میکشه و میمیره برای باز شدن چشمان زیبای دخترش کلا این بچه ها افتاده توی دهنت توی جمع چند نفر رو که بخوای مخاطب قرار بدی همیشه میگی بچه ها بچه ها   کی باید بنویسم از لحظه هایی که وسط ظرف شستن میای پایین پای من خیلی هوشیارانه توجه من رو جلب خودت میکنی با این جمله : یه محبتی چیزی ! من یه کم توجه میخوام یا مامان چرا همش کار میکنه من محبت میخوااااا...
29 بهمن 1394

ترا از دور می بوسم به چشمی تر خداحافظ

بارانم ، بارانم ، بارانم همه هستی من ، مستی من ، عشق و سرمستی من نازنینم ، گوهرم ، انرژی بخشم، آرامشم این لحظه رو داغ داغ مینوسم، دوربین هام از کار افتاد دست هام لرزید که حتی صدای اشک ها و نجواهای تو رو ضبط کنم که برای مادرت برای من "مرضیه" آنچنان داغ و سوزناک نجوا کردی اشک ریختی و هزاران بوسه نثارم کردی و کهکشانی از عشق به قلبم سرازیر کردی و آتشفشان احساس شدی برای دور شدن ساعتی کوتاه دخترم امروز پنج شنبه 1 بهمن 1394 هست و من فردا مهمون دارم، به حقیقت گویی زلزله ای هشت ریشتری در این خونه اتفاق افتاده و حجم سنگینی از کارهای شرکتی همچنان به من نیشخند میزنند و آشپزی و تدارکات مهمونی و هزار فکر و کار در سر من  مشغ...
1 بهمن 1394
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به باران عشق می باشد